من ِ او
سرگذشت کسی که هیچکس نبود


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, توسط من ساعت 10:26 |

تموم قشنگیه دنیا به حس نزدیک بودن به خداست

و من و تو از عشق هر چی که داریم از خداست

واسه همین بودنمون کنار هم و داشتن همدیگه، قشنگ ترین حس دنیاست

بیخیال هر چی که بخواد این قشنگی رو از ما و از عشقمون بگیره !

 

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, توسط من ساعت 8:18 |

میشه اینجوری شم یه بار دیگه ؟؟!!!؟؟


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آذر 1392برچسب:, توسط من ساعت 11:28 |

سلام گل نازم

نمیدونم چجوری و از کجا میشه ومیتونم حرفامو بهت بگم

شاید این تصویر گویاتر از تموم حرفایی باشه که الان واست می نویسم

یه وقتایی نه هیچ کس و نه دنیا ... که خود آدم رو قلب آدم سنگینی میکنه

وقتی می بینی نگاه خدا به تو چطوریه و نگاه تو به اون چه شکلی ... کلی شرمنده میشی

اونوقته که این حس به آدم دست میده

 

غیر این نیست که همه ی وجود ما از خداست ... واسه ی همین بدن سالم و اینهمه نعمتی که در اختیار ما قرار داده یهو یه وقتایی جلو چش آدم میاد و ... وقتی می بینی که اینهمه نعمت رو چجوری روز به روز داری تباه میکنی ... از خودت بدت میاد و اونوقته که خودت بدجوری رو قلبت سنگینی میکنه و ... باید اعتراف کنم ... مدتیه که من این مدلی شدم !!

 

وقتی توی درگیری هایی که دارم به خوبی شریک میشی و سعی میکنی راهو به روم هموار کنی

اونوقت حال و هوام میشه ... همون حال و هوای توی اون عکس بالا ... که احساس سبکی میکنم و انگار دارم روی ابرها راه میرم ...

 

دلم حرف زدن باهاتو میخواد ... تموم زندگیم لحظه به لحظه از جلوی چشام مث یه فیلم رد میشه و گاهی چنان ته دلم خالی میشه که تموم بدنم سرد میشه انگار خون توش منجمد میشه ... 

 

پی هنرت رو گرفتن یکی از روزنه هاییه که این روزا وقتی یادم میاد نفسم گرم میشه ... از ته دل از خدا میخوام بهت انگیزه بده تا بتونی تا آخرش بری و این موهبت خدا به بهترین نحو ممکن توی قلب و دستات لونه کنه ... تا بتونی تا حدی شکرگزار خدای مهربونمون باشی و مثل من امروز ... حسرت زده از کلی کارهای نکرده نباشی ...

 

نمیدونم ... نمیتونم و نمیشه حالم رو حتی واسه خودم تعریف کنم ... فقط چیزی که به نظرم میرسه اینه که بهت بگم ... فقط با عشق به خدا کار کن و کار کن و تمرین کن ... نگاهتو از خدا به طرف هیچی ... حتی من برنگردون !! ... بذار لذت هنر رو این مدلی ... تموم و کمال حس کنی ... دنبال تذهیب نباش ... از راه تذهیب برو و فقط پی خدا باش ... التماس دعا دارم ازت !


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 9 آذر 1392برچسب:, توسط من ساعت 10:59 |

سلام قشنگم

سلام آروم جونم

سلام دریچه ای که از تو ... خدا رو بهتر و نزدیکتر درک کردم ...

سلام گلم

سلام به تو که با بودنت نذاشتی حسرت داشتن یه یار و همراه و همنفس واقعی توی دلم بمونه

دوستت دارم و تموم آرامشم رو این روزا از همین دوس داشتنه میگیرم

باید ببخشی که نمیرسم بیام و بنویسم ... خوب یه مقدارش برمیگرده به چندین هفته ی پیاپی سردردایی که داشتم و بعدم اونهمه اتفاقاییکه افتاد

اما همیشه مطالبی که می نویسی رو چک میکردم ولو شده با موبایل

از چای دونفره و هوای پاییزی گفتی و میدونی که چقدر واسم آرامش بخشه حتی تصورش

اما حال و هوای من بیشتر این روزا در گیر و دار گذروندن یه زندگیه خداپسندانه و عاقبت بخیر شدنمونه

خیلی دلم میخواد ته این عشق یه چیز خدا پسندانه و مقدس دستمونو بگیره

توی تموم نفسهام واسه سعادتمندی و رضایت خدا ازمون دعا میکنم

و آرزو میکنم که عشقمونو در پناه الطاف خودش پاک و معصوم نگه داره

گل من

شاید این روزا یه موقع هایی از خیلی چیزا واست صحبت کردم

اما باور کن فکرم درگیر هیچکدوم اونا نیست و دوس دارم فقط و فقط تموم نفسهامون به رضایت خدا ختم بشه

چیزی که تو همیشه توی این سالهایی که باهات بودم و زندگی کردم مدام دغدغه ی فکری و روحیت بوده

نمیدونی چه کیفی داره وقتی با خودم می شینم و فکر میکنم و بعد ... تهش می بینم تو چقدر پاک و معصوم و آسمونی هستی و این بزرگترین و مقدس ترین ثروتیه که خدا میتونه به آدم هدیه بده ...

ممنونم ازت بابت همه ی بزرگواری هات ... بابت همه ی همراه بودنات باهام توی کارای خوب ... توی حرفای خوب

گل من

من همیشه باهات دارم توی دلم همین مدلی صحبت میکنم و از مصاحبت باهات لذت می برم ...

دنیا خیلی کوتاهه ... و لذت بردن از این دسته از موهبت های خدا هم خیلی کوتاهه ... دلم میخواد اینقدر پاک و معصوم نگهت دارم و نگهم داری تا این لذت واسه جفتمون ابدی بشه ... چون همین ما رو به ابدیت ینی خدا می رسونه ...

قربون دستات

قربون خواسته هات

قربون هوسات که همش دو نفره اس و آسمونی

یار همیشگیه تو ... مهرداد

 

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 12:52 |

عرض تسلیت به تمام دوستان

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:تاسوعا , توسط من ساعت 10:42 |

سلام همسر عزیزم

ارادت منو از صمیم قلب بپذیر

قلبمم هم مثل این عکس پر از گل و طراوته با حضورت

مهربونم مونسم دستای لطیف تر از گلت رو عاشقانه و خالصانه می بوسم

واسه همه ی صبوری کردنات واسه همه خوبیهات

واسه همه حرفا و کارای خوبی که همیشه بال بال میزدی تا من انجامشون بدم و من جنس بازی در میاوردم و به حرفات گوش نمیکردم

چقدر اذیتت کردم چقدر بهت زور گفتم

شیطون رفته بود توی جلدمو همش وادارم میکرد آرامش رو توی چیزایی ببینم که تو دوس نداشتی

ولی همون موقعم پاکیه روح و جونت رو حس میکردم و حتی همون موقع هام از کارایی که باهات میکردم شرمنده بودم توی دلم

منو ببخش و بدون که خیلی دوستت دارم

تو پناه امن من بودی و هستی و خواهی بود

و بدون دوس دارم پاکی و امنیت خاطری رو که همیشه ازش حرف میزنی و دوس داری داشته باشیش رو ممبعد باهم تجربه کنیم

دستای مهربونت

چشای فقط مال خودم و همیشه بهم میگی باورشون کنم رو

قلب پاک و پر از عشقت

رو صمیمانه میبوسم با تموم ارادتم

 

همسر تو: مهرداد


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 9:59 |

 

 

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 12:22 |

بايد بگم زیاد حال خوشی ندارم

گاهی اوقات که ساعتها میگذره و ازت خبری ندارم حس میکنم ساعتهاست که از یه بلندی ول شدم و همینطور با شتاب جاذبه دارم میرم به اعماق دنیا فرو

نمیدونم این افتادن تهش کجاس ...

یهو پیدات میشه ... من در اون حالت هیچ تغییری به زندگیم نمیتونم بدم ... من همچنان در حال فرو افتادنم و دقایقی ترو می بینم

باز میری و من همچنان در حال فرو افتادن

معمولن در این حالت آدم تصویر تموم زندگیش جلو چشاشه

همه چی مث این تصویر آینه بغل ماشین ساکت و ساکت و ساکته

هیچ صدایی نیس

دنیا ایستاده

از همون وقتی که از پیشم میری

دیگه این چن دقیقه اومدنات

اونم تلفنی

اسی

تاثیری توی سرعت فرو افتادن یا وایستوندن من نداره

من دارم با سرعت جاذبه سقوط میکنم

سقوط

سقوط

سقوط

من نمیدونم

دارم نیست میشم

یا بعد رسیدن به اعماق هستیه تازه پیدا میکنم

فرقی نمیکنه

اگه اونجا هم نباشی

نیستیم حتمیه!

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 15:55 |

عشق , ادب و تواضع = درس بزرگ عاشورا

 

 

عاشورا  =  امتحان صبر و پایداری

بیندیشیم ...

 

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 19:46 |

 


در سینه ، هزار اشتیاق افتاده است


در دل ، غم سنگین فراق افتاده است


یک قصه ی عاشقانه در این صحرا


هفتاد و دو بار  اتفاق افتاده است


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 19:38 |
 

 بر اساس گزارش رسمی ؛ زندگی خوب و شاد و آرام است نهراسید گوسفند عزیز! گرگ هم مثل بره ها رام است

بر اساس گزارش رسمی ؛ بهترین سال ، سال جاری بود پر تحرک ، پر از نشاط و شتاب ، مثل خرکیف و خرسواری بود

بر اساس گزارش رسمی ؛ روزنامه زیاد و آزاد است شاید از آزادی زیادی ، چند تا روزنامه مازاد است شاید احساس می شود گاهی پرخوری می کنند مطبوعات رو به روی لباس شخصی ها ، قلدری می کنند مطبوعات

بر اساس گزارش رسمی ؛ دشمنان بی شعور و نادانند بیست و سی را چرا نمی بینند؟ ایرنا را چرا نمی خوانند؟ تا ببینند کارها خوب است ، تا بخوانند وضع مطلوب است ملت آزاد و راضی و خندان ، دولت از هر لحاظ محبوب است

بر اساس گزارش رسمی ؛ هیچ کس ، هیچ وقت ، هیچ نگفت نه صدای گلوله ای برخاست ، نه کسی روی خاک در خون خفت

بر اساس گزارش رسمی ؛ عده ای ناگهان یهو مُردند! عده ای نیز ناگهان خود را بی خودی پشت میله ها بردند!

بر اساس گزارش رسمی ؛ گم شده خط فقر در ایران شایعات است فقر و بیکاری ، شایعاتی که عده ای نادان بی جهت پخش می کنند آنرا تا بگویند زندگی سخت است ما که تکذیب می کنیم از بیخ! هرکه تکذیب کرد خوشبخت است

بر اساس گزارش رسمی ؛ مُرد بیکاری ، تورم مُرد چند موجود زنده را اما ، موشک ما به آسمانها برد

بر اساس گزارش رسمی ؛ علم و آزادی و رفاه اینجاست غیر ما ، در تمام کشورها ، از فساد و گرسنگی غوغاست در اروپا به ویژه آمریکا ، مردم از فقر لخت و عریانند! بی خبر از ستاد یارانه ، چیزی از خوشه ها نمی دانند

بر اساس گزارش رسمی ؛ غرب در حال سرنگون شدن است دولت مقتدر ، فقط ماییم ، دولت ما چراغ این چمن است

بر اساس گزارش رسمی ؛ گاو پروار مش حسن خوب است علف و کسب و کار ، پربار است ، جنس چینی زیاد و مرغوب است

بر اساس گزارش رسمی ؛ چین و روسیه اهل اسلامند در میان تمام کشورها ، این دو از هر لحاظ خوشنامند

بر اساس گزارش رسمی ؛ چاوز از بیخ و بن مسلمان است سندش را نشان نداده ولی ، سندش هست گرچه پنهان است

بر اساس گزارش رسمی ؛ همه خوشحال و خنده رو هستند عده ای ناگزیر می خندند ، عده ای ناگزیر سرمستند خنده دار است روزگار آری ، خنده دار است حال و روز همه مشت سنگین روزگار مگر ، بزند ناگهان به پوز همه سر به راه و مطیع و جان سختیم ،

بر اساس گزارش رسمی زندگی می کنیم و خوشبختیم

  بر اساس گزارش رسمی !!!

اسماعیل امینی


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 14 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 7:45 |

 

 

 

 

پاییز را باید نفس کشید .


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 11 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 18:13 |

زیاد حالم خوش نیس که بتونم حرف بزنم

دوس دارم سکوت کنم و همه چیز رو توی خودم بریزم

از هیاهوی صدای خودمم فراری ام

تو همیشه با حس لبهام حرفامو میخونی میفهمی

بذار بمونه روی لبهات که پره حرفم

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 11 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 8:40 |

یه چیزایی توی این دنیا همون مدلی نیستن که به چشم ما میان

اکثر اوقات اونی که ما می بینیم فقط مشابه اونهاست نه اصل

به اصلشون که برسی دیوونه کننده اس و جنون آور

و اگه بخت باهات یار باشه و قسمتت بشه یه جرعه از اون اصل را بچشی یا یه گوشه از اون نگاهو حس کنی دیگه رو پات بند نمیشی ...

هیچ موعظه و نصیحت و دکتر و دوایی هم چاره ساز نیس

تو دنبال اون نگاهی و اون نگاه اصلا با دو دو تا چهار تای این دنیا سازگاری نداره که بتونی تو چهارچوب این دنیا هر جور شده بدستش بیاری و خلاص شی

خلاصه راهی وجود نداره

اونموقعس که هزار فکر به کله ی آدم میزنه ...

تا اینکه میرسی به جایی که واسه اینکه از شرش رها شی بکلی میزنی و منکرش میشی

میدونی داری کفر میگی ... اما میگی ... دست خودت نیس

میری سمت خمر و مشروب و هر چیزی که با ادوات زمینی بتونه ترو بکنه ... میکنه ... اما محکمتر از قبل به زمینت میکوبه ... !

زمین خوردی ... داغونی ... نه دردتو کسی میفهمه ... نه چاره ای هست ...

فقط خدا میدونه ... فقط خدا میفهمه و بندگان پاک و مقدسش

چند روز پیش تو یه کتابی میخوندم ... توش راجع به بابافغانی شیرازی نوشته بود که زندگی ناگواری داشته و مدتی از حیات خودش رو با عشقی ناکام سپری کرده و در شرب خمر هم اونقدر زیاده روی میکرده که حتی خود شرابخوارهام مسخره اش میکردن ... در همون ایام خدام آستان قدس به دنبال یافتن سجعی برای مهر آثار و نامه های آستان بودن ... که شبی امام رضا در رویا به آن خدام فرمودند که صبح به بیرون شهر برید، ژولیده ای پیشتون میاد که در مدح ما قصیده ای گفته که مناسب سجع ماست ... صبح اون روز بابافغانی رو پیدا میکنن و مطلع قصیده اش رو سجع مهر میکنند ... مطلع قصیده اش هم اینه :

خطی که یک رقمش آبروی نه چمنست        نشان خاتم سلطان دین ابوالحسنست

 

خواستم بگم کارهایی که واسه رهایی از تنگی نفس توی این دنیا میکنیم ... خوب و بدش مهم نیس ... به شرطی که نگاهمون از اصل قضیه به چیزی دیگه ای معطوف نشه ...

اومدم اینجا تا دستاتو بگیرم ... تا اگه یه نفسم ازش دور موندم ... بواسطه ی بوی مهرانگیز و زندگی بخشت نگامو بچرخونم از هر چی که غیر از اون خواستم و دیدم و جستجوی کردم !!

اووووووووممممممممم دستات ... بهترین تجربه ی من توی این دنیاس ... همیشه و تا آخرین نفسم .

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 15:55 |

تو به پاییز می نگری و من به تو

تو به فصل ها از پس گذشت روزها می رسی و ... من از حالات درون تو فصل ها را مرور می کنم

برای تو پاییز زیباترین فصل های روزگار است و ... برای من تو زیباترین فصل روزگار

برای تو هزار رنگ پاییز، پرده ی هزار نقاب روزگار را از جلوی چشمانت برمی دارد و ... برای من تو، پرده را از روی تمامی ابهامات روزگارم کنار می زنی

برای تو دیدن فصل ها و صحبت از آنها آرامش بخش و تسکین دهنده است و ... برای من دیدن تو و صحبت از تو

برای تو دنیا جز من دارای هزاران هزار داراییه دیگر نیز هست و ... برای من تو تنها دنیا و دارایی هستی

برای من هیچ چیز بی تو، بدون تو و خارج از تو معنایی ندارد

آنچه دیده ام تویی و آنچه خواسته ام تویی و آنچه با اون زیسته و خواهم زیست، تو

 

 

همسر ِ تو: مهرداد 

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آبان 1392برچسب:, توسط من ساعت 12:9 |

او نوشت :

همسرم

میخواستم یه داستان کوتاه بزارم طبق معمول

اما این عکس نظرمو خیلی بخودش جلب کرد

فقط یسوال دارم

به جرم چی ؟؟؟؟

 هر چقدر هم قوی باشی گاهی اوقات کم میاوری ...

اما بازم  باید تکیه گاه اونایی باشی که دوسشون داری .


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 18:2 |

دلم تنگته بیشتر از هر لحظه ی دیگه ی عمرم

دلم تنگته مرگوار, آزاردهنده و زجر کُشنده

دلم تنگته اون قدر که دنیا الان آواریه روی سرم !

دلم تنگته اینقدر که واسم فرقی نمیکنه حتی اگه پیشم باشی ... توی بغلم و نزدیک تر از تنم بهم !! ... چون دلم خیلی تنگته ...

دلم تنگته و آروم ندارم تا مگه روحم از تنم پربکشه و بیاد توی آشیونه ی ابدیم ینی وجود پر مهرت واسه ابد خونه کنه ...

دلم تنگته و آروم ندارم تا بار سنگین این دنیا رو از روی دوشم کنار بزنم و پر بکشم به سمت وجود پاک و آرامش بخش و رویاییت که هر نفس دوری ازش واسم مرگه !!

دلم تنگته و آروم ندارم ...

دلم خیلی تنگته ... و قلبم داره از توی سینم بیرون میزنه ...

دلم تنگته و نمیتونم حالی رو که دارم واست بیان کنم ... فقط فریادی که از دلتنگی، معین توی این ترانه اش " دلم تنگته" میزنه ... تا حدودی حق مطلب حال و روز دل منم بیان میکنه و واسه همین پیداش کردم و واست گذاشتم روی سایت که گوش کنی ...

گوش کنش ... دارم از دلتنگیت می میرم !!

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 11:15 |

سلام همسرم سلام وجودم

بازم یه صبح دیگه و تو

پس بزن این دکمه قشنگه ی عشقو تا روزمو با تو و پر از تو شروع کنم

با تویی که تموم هست و نیست و زندگی و دار و ندارمی

با تویی که روزم روزه و ... شبم یادآوریه قشنگیای روزی که باهات گذروندم !

 

جونمو هستیه من، با عشقی روزافزون بهت کارامو شروع کردم و دارم انجامشون میدم

دوستت دارم بیشتر از هر حدی که تصورشو بکنی

لبام روی روح و جونت *:


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 8:18 |

فدا زن خوب و مهربونم

فدا صداقت و زلالیه حرفاش که هیچ جای دنیا نمونه اش پیدا نمیشه

نمیدونی چه حسیه وقتی صداقت زنتو حس میکنی

وقتی با کارها و رفتاراش به یقین میرسی که قلبش فقط مال توئه و جز تو به هیچی دیگه فکر نمیکنه

نمیدونی حس مالکیت قلب زن آدم چه عشقیه چه آسمونیه چه بی نظیره چه آرامش بخشه

فدات بشم که دیگه نفسم بی تو بالا نمیاد

فدات بشم که تموم گرفت و گیر رگهای وجودمو با عشقت باز کردی و میتونم راحت به کارا و درسام برسم

محشری

اینو بیشتر از هر وقت دیگه توی زندگیم حس میکنم

 

بنده ی نفسات: مهرداد ِ تو *:


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ جمعه 26 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 9:24 |


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 18:36 |

خوشگل من امروز با دوستاش رفته بیرون

منم منتظرم تا برگرده

دو سه مرتبه ای وسط کارام بهش زنگ زدم و صدای نازشو شنیدم ... چه نرمه ... جوون ... عاشق نرمیه صداتم نفسم

الانم زنگ زدم ... با دوستاش مشغول گل گشت تو یکی از مراکز خرید شهرک غرب بود

میدونم به این رفتنه خیلی نیاز داشت ... اين چند وقته تو خونه خیلی خسته شده بود

نانازیه بابایی

من از صبح کلی کار داشتم

خیلی ام خسته ام و نرسیدم تا الان چیزی بخونم

اما الان شروع میکنم به خوندن تا آخر وقت ...

بدون قلبم همیشه مث گنجیشک واست می تپه

حالا که از خونه دوری بیشتر !! خیلی بیشتر !!!

دوستت دارم و شدیدا منتظر اومدنتم تموم وجودم *:


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 21 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 14:18 |

نفسم

چرا یهویی کات میکنی

چرا یهویی میبری

میدونم الان میگی خودت که بدتر از منی

اما من اگه کات میکنم و ازین دنیا می برم فقط واسه اینه که قد یه نفس ازت دور میشم ... اونوقته که هیچی واسم مهم نیس

میدونم ... همه چیو میدونم ... میفهمم ...

نمیخوام اینجا بازشون کنم ... نیازی نیس

فقط میخوام بدونی به خدا دوستت دارم ...

بخدا تموم آرامشم فکرم ذکرم ... تویی

وقتی می بینی صدام در نمیاد بازم با توام ... تموم کارامو با تو و به عشق تو انجامشون میدم

نگران چی هستی ... کاش بودی و حال و روزمو میدیدی ...

من درسو علیرغم کارای زیاد اداره که اغلب کلافه کننده ام هست ... شروع کردم ...

اما میدونم تو چند روزه که دست به کارت نزدی ...

میدونم شرایطو ...

اما ازت میخوام شرایط هر قدرم بد بود بهم نریزی ... به من فکر کن ... به عشقمون ... به زندگیه جونیمون !

فدات بشم ... منم شرایط واسم عذاب آوره ... اما من کار ِ خودمو میکنم ...

وقتی همه چی عذاب آور میشه ... دست تو رو میگیرم و دونه دونه ی کارارو با هم انجامشون میدیم ... اونوقت انگار توی بهشتم و با انجام هر کاری فقط عشق میکنم ...

قربونت بشم ... من حتی یه لحظه ام ازت چشم برنمیدارم ... اینو مطمئن باش

پاشو دستای نازتو بذار توی دستام و بیا به کارای زندگیه خودمون برسیم ...

پاشو دورت بگردم ...

فدای اون نگاه معصومت که قلبمو تیکه تیکه میکنه ...

روانیتم همسرم *:


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 20 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 12:57 |

یـــــــــکی هست که اونو دارم

یـــــکی هست که دوسم داره.


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 20 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 9:1 |

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

دوستت دارم ... یه نامه ی سنگین، برای برداشتن بار سنگین ِ آزار و اذیت کردنت که رو دوشمه ...

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 6:14 |

مرور خاطرات گذشته دلمو میسوزونه

لحظات کودکیم که تو توشون نبودی واسم خیلی آزار دهنده اس

اگه تو بودی، چی میشد و من چی از آب در میومدم ... ! آه خدا

خیلی سختم بود بی تو زندگی کردن و بدون تو بزرگ شدن ...

تنها چیزی که کمک میکرد به زندگی ادامه بدم و زندگی رو دوس داشته باشم

باور ... اینکه یه روز بهت میرسم و همه ی این تنهایی ها و انتظارها تموم میشه بود

باور بود ... یقین بود ... واجب بود ... واجب تر از نفس !

 

الانم زیباییت واسم تعجب آور نیست ... من با این زیبایی تموم عمر زندگی کردم

چیزی که الان تموم وجودمو پر میکنه ... حس حیرت و ناباوریه ... ناباوری از اینکه

ینی من ترو دارم ... یا بازم مث گذشته ها خیاله ... توهمه ... یا یه رویای آشناس

که من تموم این سالهای عمرمو باهاش سپری کردم ... اگه واقعی باشه ... نه

این محاله ... ! ینی میاد روزی که با خیال راحت این محال ِشیرینو باور کنم !!

 

آدم دلش میسوزه به حال اونهمه روزا و شبایی که اومدن و قدرشونو ندونستیم و رفتن

حالام رفتن که رفتن ...

انگار یکی داره هولشون میده واسه اینکه هر چه سریعتر بیان و برن ...

من با تو هم عصر بودم

این از خوش شانسیه منه که لااقل تونستم ببینمت

اگه هم عصر من نبودی چطور میشد پیدات کرد ... برای من ِسردرگم ... سردرگمی

میشد تموم زندگیم ...

حالا با پیدا کردنت ... یه جای این دنیا بالاخره ایستادم ... سردرگمی خیلی بده ...

اینقدر سردرگمی کشیدم که هنوز گیجم ... هنوز درست نمیدونم باید چیکا کنم ...

انگار هیچی سر جای خودش نیست ...  انگار وارد یه دنیایی شدم که پیش از این هرگز

توش نبودم و واسم اصلا آشنا نیست ... هیچیشو بلد نیستم ... نه راهشو ... نه آدابشو

این سردرگمیه من ترو هم آشفته کرده ... میدونم !

 

نمیخواستم اصلا اینا رو بگم ... نمیدونم چرا حرفام به اینجا رسید

بگذریم ...

 

 

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 8:23 |

منتظرم تا باز چشاش توی چشام خیره بشه

خیره تر از خیره

منتظرم تا باز دستامو توی دستاش بگیره

گرم تر از گرم

منتظرم تا باز تا نفسای گرمشو در نفسام فرو ببرم

بی صبرتر از بی صبری 

منتظرم تا باز عطر وجودش، وجودمو بهاری کنه

بهار تر از بهار

منتظرم تا باز، بودنشو در وجودم جشن بگیرم

رقصان تر از رقصان

منتظرم تا بهش بگی زودتر چشاشو بروم باز کنه

منتظر تر از واژه ی انتظار


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 6:56 |

یادت باشه الان که دارم حرفامو تایپ میکنم

و مدام با تایپ چند کلمه به آغوشت میکشم

همش مجازیه !!!

نمیگم تموم محبتام بهت فقط تایپیه

میخوام بگم هوا برت نداره که اینه ... اونیکه مهرداد و سیر میکنه

 

عشقو من از تو میخوام ... نه از یه مانیتور که جاتو واسم پر کنه !!!

من هستم و نمیخوام حالا که هستم

عادت کنی به توی دنیای مجازی زندگی کردن و باهام حرف زدن!

یادت باشه ... !!

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 13:53 |

آخ که نمیدونین بغل کردن این وروجک توی هر شرایطی چه حس ناب و خاصیه

لامصب هر مرضی که آدم داشته باشه دو سوته درمون میشه اساسی

نمدونم چی توی وجودشون هست که لاکردار آبیه روی آتیش روح و جون آدم

ای جونم به فدات که باعث شدی منم یکی از این وروجکا رو داشته باشم

چشام کف پات که شدی درمون تموم دردا و حال بدیام

 

حالام اگه ازین بنده ی حقیرتون گزارش کار، تا این ساعت رو خواسته باشین باید به عرض برسونم:

هم خوندم هم کارای اداره رو انجام دادم ... اما امروز لامصب کارای اداره خیلی زیاد و خفن و سنگینه ... اما فدای سر وروجکم ...

همشونم انجام میدم ... لبامو از رو جونت برندار فقط !!


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 9:56 |

سلام همسرم

امروز آقا شدم و میخوام بشینم سر درسام

مث یه جنتلمن ِ همسر دوست !!

 

کارای اداره ام که ماشالله امروز سر به فلک کشیده

اما سعی میکنم لابلای کارام بخونم

 

نگاتو ازم برداری همه چی تا اطلاع ثانوی تعطیل میشه !!! ... گفته باشم!

 

مهرداد ِ پرستنده ی تو *:


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 7:27 |

فدای دستات

فدای اینکه اینقدر منو آدم حساب میکنی

فدای همه ی صبوری کردنات

فدای کوه کوه دردسرا و عذاب های منو تحمل کردنات

فدای اونهمه درد و جنگولک بازی های منو توی دل ریختنات

فدای تو لک رفتنات مث پرنده های معصوم، از درد و حجم دیوونه بازیای من

فدای قلب مهربون و با وفا و صادقت

فدای اون بله گفتنت که خیلی بیشتر از یه بله باهام موندی و واسم از جون و دل مایه میذاری

فدای تو آسمونیه من

فدای تو معجزه ی زندگیم

فدای تو همسرم


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 20:5 |

همسر پاک و مهربونم

عشق یه فرصت نابه که خدا به ما داده تا زندگی کنیم

می خوام تا آخرین قطره اش باهات زندگی کنم

تا آخرین قطره

با تو


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 19:51 |

قربون دستات همسر مهربونم

من هیچ کجای دنیا جز پیش تو  آدم و آروم نیستم


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 19:44 |

امروز چت شده وجودم

هر چی ازت می پرسم میگی چیزی نیس ... هیچی نیس ...

پس چرا دل من آروم نیس ...

قشنگ من

ترو خدا بهم بگو ... هر چی که هست ...

التماستو میکنم

نریز توی دلت

 

از خودم بدم میاد وقتی می بینم ... نمیتونی راحت حرفاتو باهام بزنی

من دارم می میرم اینجا

التماستو میکنم


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 11:59 |

سلام همسرم

آرومم ... وجودم

دیروز آبی بودی رو آتیش وجودم

آتیشی که بدجور داشت روحمو میخورد

تو میدیدی پر پر زدن روحمو

تو میدونستی

همه چیو میدونستی

عزیزم

عزیزم

عزیزم

دوستت دارم

به عمق تموم لحظه هایی که توی این دنیا زندگی کردم و تموم لحظه هایی که از عمرم باقی مونده

 

پاک من

آسمونم

زیبای بی نظیر من

وقتی ازت هر چی میخوام به نهایت ممکن واسم انجامشون میدی

وقتی دیروز دیدمت فقط و فقط مث یه خیال بودی

من خیلی خوشبختم ... بیرون از حد تصورم

 

همسرم من با تو از همه ی نعمتهای این دنیا بهره مندم

از نهایت نهایت نهایت داشتن نعمتهای این دنیا

میگن نعمت های این دنیا آرامششون زود گذره

اما

واسه ی من فرق میکنه ... چون تموم نعمتهام آمیخته و آغشته به روح پاک و آسمونیه توئه و این باعث میشه آرامششون واسم ابدی باقی بمونه

 

خوب من

چرا بهم میگی من خدای توام ؟؟؟؟؟؟؟

من خاک پای توام اگه باشم خدا رو شکر میکنم

همسر مهربونم

همسر با وفام

همسر صبورم

شرمندم در مقابل اینهمه بزرگواری و وسعت روحت

به خدا من همه ی اینا رو می فهمم و نهایت تلاشمو میکنم که بتونم هر چه زودتر جبرانشون کنم و واست زندگیه خوبی رو بسازم

 

من و در پناه خودت حفظ کن

من بی تو هیچی نیستم

همه ی این مهرداد با اینهمه ادعا و هارت و پورتش ... بدون تو هیچه !!

 

همسرم

امروز واسه ارشد ثبت نام کردم

تموم عشقم به رخصتی بود که قبلش ازت گرفتم

به اس ام اسی بود که دیروز وقتی رفته بودم کتابا رو بگیرم واسم فرستادی و گفتی امیدوارم قبول بشی و بتونی یه گام موثر دیگه توی زندگیت برداری ... باید بگم اون پیامک یه اشتباه لپی کوچولو داشت ولی با اون کوجولوییش دلمو لرزوند ... و اون اشتباه لپی این بود که نوشته بودی " گام بزرگ توی زندگیت !! " در حالیکه باید می نوشتی "گام بزرگ توی زندگیمون !!" ... دیگه هیچی نمیخوام اگه تو، توش نباشی !!! میفهمی ؟!؟!!؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟..... خواهش میکنم راجع به این موضوع قلبمو آروم کن ... از دیروز بعد از اون اس ام اس هنوزم آشفته ام ! دیشبم از زور خستگی نشد که بهت بگم ...

 

الهی دورت بگردم

دیروز خیلی خستت کردم

الانم خوابی

یکم نگرانم

صدات نگرانم میکرد

امیدوارم باز کاری نکرده باشم

 

دوستت دارم

خاک پات، مهرداد ِ تو *:


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 8:20 |

همسرم

مهربونم

دورت بگردم

پناهم

مونسم

آروم جونم

آرامش روح و روانم

گنجینه ی اسرارم

محرم من

آشیونه ی امن من

بابت همه ی خوبیهات

بابت همه بزرگواری هات

بابت همه صبوری ها و منو تحمل کردنهات

بابت پوشوندن خطاها و ندونم کاریهام

بابت همه ی بدیهام که مث یه مادر واقعی توی قلبت پنهون میکنیشونو نمیذاری از شیطنتای پسرت کسی جز خودت آگاه شه

ازت ممنونم

از صمیم قلب

و با تموم وجودم

 

نمیدونی امروز چقدر حالم خوبه

تموم اون گرفت و گیرهایی که به خصوص توی این چند روز اخیر داشتم و توام همش بهم میگفتی چرا گیر دادی اینقدر به این مسئله و ... امروز به خوبی واسم حل شد

روانم راحت و آزاد شد ... ازت ممنونم فرشته ی نجات من ... ازت ممنونم هست و نیست مهربون من

نمیدونم چه شکلی میتونم با نهایت ارادتم بهت ازت تشکر کنم

همسر صبور و با وفام

با تموم وجودم با تموم عشقم و با تموم ارادتم دستای پاک و مهربونتو اول روی چشام میذارم و بعد عاشقانه و خالصانه می بوسم.

جونم به فدات *:

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 15 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 15:56 |

همسرم

آروم جونم

نگران چی هستی ؟؟؟

چرا مدام می پرسی ترو میخوام یا نه

مگه میشه نخوام؟؟؟

مگه میشه

دورت بگردم

تو تموم زندگی و انگیزه ی من از زندگی کردنی

اینهمه امروز باهات حرف زدم

یادت رفت حرفامو ؟؟؟

دیوونم نکن

دیوونم نکن

ترو خدا دیوونم نکن

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 19:53 |

همسرم

هیچوقت مشروبو نخوردم تا مستِ تو بشم

مست کننده ی من تو بودی و تو منو مست میکردی و این حس باعث میشد که توی اون حال و هوا  گیلاسو با اون ولع سر بکشم

دنیا واسم خواستنی شد چون تو توش بودی خواستنی ترین من

خواستنی های دنیا رو خواستم چون میخواستم کاری کنم همونطور که تو واسه من چیزی کم نمیذاری منم واسه تو کم نذارم و دنیا رو با هر چی که داره مث موم توی دستات بذارم

همسرم

ترو میخوام

این دنیا واسم غریبه اس

دنیای من تویی

من بیرون ِ از تو از پس هیچ کاری بر نمیام

حتی الانم که کنارمی ، بازم زیادی ازم دور افتادی !!

من ترو میخوام

من ترو کم دارم

من با اینهمه ترو داشتنم، باز ترو کم داره

هر روز کمتر و کمتر

کمکم کن

از هر راهی که میتونی

منو به خودت برسون

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 13:14 |

همسر عزیزم

چقدر حرف زدن باهات واسم عشقه

اینقدر از خودم بیخود میشم و از درد و غم این دنیا، انگار که یه فرشتمو هیشوقت آدم نبودم و گرفتار درد آدمیزاد بودن!

چرا اینقدر مطیعمی ؟؟؟!!

جیگرم آتیش میگیره

ولی به خدا دوستت دارم

دلم میخواد این دنیا هر چیز لذت بخشو خوشنود کننده ای که داره رو با تموم وجودم واست مهیا کنم و توام با تموم وجود لذتشو ببری

وای که نمیدونی اینکه لذت همه ی خوشیهام از لذت بردن تو نشأت ميگیره چه حس یکتا و محشریه

 

همسرم جونم

دنیای من

آرامش من

وقتی خودمو می بینم یاد تو می افتم

که چطوری صورتمو دستامو همه تنمو می کشی به جونت و دوسشون داری

اونوقت به صورتمو دستامو همه ی تنم ام حسودیم میشه

دلم میخواد از کالبدم بیام بیرون و با خود ِ خود ِ خودم در آغوش بگیرمت

 

الان سر ظهره و وقت ناهار

دلم هیچی نمیخواد

دوس دارم زودتر بیام پیشت

دور از نفسات عذاب میکشم

تو نون و آب منی

اووووووووومممممممم واسه ی این نون و آب همیشه گرسنه ام ... و هر نفس گرسنه تر !!

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 13 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 11:53 |

 


 من او



❤با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو ... ❤


نوشته شده در تاريخ شنبه 13 مهر 1392برچسب:, توسط من ساعت 10:33 |